۱۳۸۸ مرداد ۲۳, جمعه

سلام دوستان

سلام دوستان
امروز مي خوام راجع به اتفاقات و ديده هام تو اين 4 سال و 50 روز اخير بنوسم.
تو اين 50 روز دلم به نوشتن نمي رفت ، رو لبم خنده نمي آمد ولي امروز به اين حس فائق اومدم و تونستم بنويسم.
اين چند هفته خيلي درگير دانشگاه بودم و با مترو مي رفتم دانشگاه ، كه اونجا اتفاقات جالبي مي افته بعضي هاش تاسف باره و بعضي هاشم يه خنده اي رو ابه آدم مي زاره.اول تاسف بارش رو مي گم يه دختر 10-12 ساله رو ميبينم كه داره فال يا ويفر مي فروشه يا پسر بچه اي كه فال مي فروشه و بعضي ها فكر مي مكنن برا خودش پول در مياره ولي من ديدم كه همين پول رو مي ده به يه جوان 15-16 ساله ، خيلي درد آوره.
يا بعضي ها رو ميبينم كه گردنبند هايي با شكل هايي خاص يا ساعت و دستبند استفاده ميكنند كه روش يه مارك يا يه نوشته است. فكر مي كنم اگه مي دونست معني اون نوشته يا شكل چيه مطمئنا" كه ازش استفاده نمي كرد. البته به نظر من هر كسي هر جور كه بخواد مي تونه فكر كنه ، لباس بپوشه يا هر كاري كه به ديگران آسيب نرسونه بكنه به كس هم ديگري مربوط نيست.
از اين حرف ها مي خوام اينو مطرح كنم كه خيلي از اتفاقها به شعور ،‌ فرهنگ ، تربيت و خانواده هر كس بستگي داره.مثلا" تو مترو حتما بايد بگن كه "خط قرمز لبه سكو ، حريم ايمن شماست" ؟ ولي بازم بعضي ها دوست دارن لجبازي كنن و سلامت خودشون و ديگران رو به خطر بندازند.
وقتي از دانشگاه بر مي گرديم با دوستان گپ مي زنيم چيزاي جالبي تو حرف هاشون هست ، يه حرف مشترك
كه دوست دارن بقيه هم بدونن.مثل مشكلات وبحران ها ، كه مثلا" وضع اقتصاد خرابه و... ولي درست شدن اين وضع رو تو خود مردم ميبينن و مي گن علت عقب موندگي ما مصرف گرايي بايد خودمون بخواهيم كه وضعمون درست بشه و از همون روزي كه به ديگران احترام بزاريم ، قدر موقعيت هامونو بدونيم ، قدر پدر و مادر زحمت كش مون رو بدونيم.به نظر من مهمترينش اينه كه به هم احترام بذاريم اونوقت حق هم رو نمي خوريم ، اعصابمون از دست يكي ديگه خورد نميشه و ان جوري همهمون يكي ميشيم ،‌ ايراني مي شيم.
موفق باشيد...
تا پست بعدي